خویش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ل] خویش بودن، همخون بودن مادر شدن، پدر شدن، تولید مثل کردن بهفرزندی قبول کردن
خویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام سرشت، خلق، خلقیات، غرایز، علائق، خلقوخو، عادت، عوالم، طینت عواطف، احساسات، امیال مشرب، مزاج، خلط روح، احساس، خمیره، فطرت، نهاد، ماهیت صفت مشخص
خوشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی خوشی، حظ، لذت، لذت فیزیکی، لذتبخشی مسرت، سرور، شادی، شادمانی اشک شوق، گریۀ خوشحالی روز خوشی، عروسی، روز پیروز التذاذ
خوش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، شاد بودن، آسمان را سیر کردن، اعصاب داشتن، بال درآوردن، بالوپر گرفتن، خندیدن، لبخند زدن، شادمانی کردن
خویش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ل] خویش بودن، همخون بودن مادر شدن، پدر شدن، تولید مثل کردن بهفرزندی قبول کردن
اقوامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ن، خویشاوندان، وابستگان، نزدیکان، اطرافیان، منسوبین، قوم و خویش، خویش، کس و کار، پیوندان، فامیل، فکوفامیل، متعلقان، متعلقین، اقارب، اقربا، الاقرب
خودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ن، ضمیر، اگو، ایگو، ضمیر خودآگاه، اید، ضمیر ناخودآگاه، شخص او، وی نَفْس، وجود، ذات خویش، خویشتن ابرمن، انسان فردیت، ویژگی▲ روح، خود (عرفانی)
خوشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی خوشی، حظ، لذت، لذت فیزیکی، لذتبخشی مسرت، سرور، شادی، شادمانی اشک شوق، گریۀ خوشحالی روز خوشی، عروسی، روز پیروز التذاذ
خویشاوندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ویشاوندی، خویشی، همخونی، بستگی، قرابت، تقارب مادرتباری، نظاماجتماعی، شجرهنامه برادری اجداد، آباء، پدران، نیاکان، ولایت، ولی نپوتیسم، آتاویسم سنخیت