خونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ول قرمز، گلبولسفید، پلاکت، سرم، پلاسما، هموگلوبین ارهاش، گروه خون خونریزی دستگاه گردش خون: قلب، دل، خون، دهلیز، بطن، دریچه آئورت، رگ، ورید، ع
خودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ن، ضمیر، اگو، ایگو، ضمیر خودآگاه، اید، ضمیر ناخودآگاه، شخص او، وی نَفْس، وجود، ذات خویش، خویشتن ابرمن، انسان فردیت، ویژگی▲ روح، خود (عرفانی)
خشن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت دن، وحشی بودن، ترکتازیکردن، غارت کردن، چپاول کردن باتندی و خشونت رفتار کردن، برآشفتن، عصبانی شدن دیوانه بودن سرکوبکردن
خوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام وب، دارای خیر و برکت، نیکو، مثبت، غریب، مفید مطلوب، استثنایی، ممتاز، اعلی▼، نفیس، مرغوب، ارزشمند▼، قابل توجه لذیذ، مطبوع، لذتبخش نغز، بد
آرام ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ن، متین بودن، خونسردماندن، احساسات خود را کنترل کردن، فروخوردن، ابرو خمنکردن، برداشتن، تحمل کردن، ساختن، مدارا کردن، صبور بودن▼، تاب آوردن، در
دور زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ر چیزی رفتن، پیچیدن، درمدار بودن، چرخ زدن، گردیدن، پیچخوردن، تاب خوردن، خمیدن، حلقه زدن، چنبره زدن، گرد خود برآمدن، بهخود پیچیدن غلتیدن (غلطیدن)، د
گرایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت گرایش، تمایل، ترجیح، انتخاب روند، میل روند روبهرشد عطف، توجه نیت، روح، مفاد وابستگی، تعهد قرابت، شباهت، تشابه جهت، شیب خمیره، خوی اعتقادات، جهانبی
وحشیگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ش، خونخواری، ددمنشی، آدمخواری، غیر انسانی بودن، بی عاطفگی، بیرحمی، سنگدلی، سختی، شرارت
بیعاطفهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام اطفه، بیاحساس، بیحس راضی بیتفاوت، بیعلاقه بیتحرک سنگدل، خونخوار، بیرحم