خوش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، شاد بودن، آسمان را سیر کردن، اعصاب داشتن، بال درآوردن، بالوپر گرفتن، خندیدن، لبخند زدن، شادمانی کردن
خویش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ل] خویش بودن، همخون بودن مادر شدن، پدر شدن، تولید مثل کردن بهفرزندی قبول کردن
خوشه (بسته): خوشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بسته): خوشه، طره، دستۀ مو، دست، جزءترکیبی بسته، بقچه، عدل، لنگه، خرمن، امانت پستی، کیسه
خودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ن، ضمیر، اگو، ایگو، ضمیر خودآگاه، اید، ضمیر ناخودآگاه، شخص او، وی نَفْس، وجود، ذات خویش، خویشتن ابرمن، انسان فردیت، ویژگی▲ روح، خود (عرفانی)
تعداد مشخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد معین، گروه، تیم، گله، رمه، فوج، دسته، خیل، رده، رسته، جوخه، عده، قافله، اردو، قبیله، نژاد، باند، فرقه، جرگه، حلقه، سلک، محفل، جماعت ناوگان، لشگر، دست
زودباورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دباور، خوش باور، سادهلوح، سادهدل، گول، بچه، دهنبین احمق، کودن خرافاتی، متوهم، دراشتباه بیتزویر، خام
شیکپوشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی شیکپوش، خوش لباس، آلامد، چیشتان پیشتان، خوشسلیقه سادهپوش