خوش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، شاد بودن، آسمان را سیر کردن، اعصاب داشتن، بال درآوردن، بالوپر گرفتن، خندیدن، لبخند زدن، شادمانی کردن
[فعل] راضی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی راضی بودن، رضایت داشتن، پسندآمدن، راضی شدن، خوش بودن تحسین نمودن، تشویق کردن، شکرگزار بودن، تشکر کردن، آفرین گفتن کامیابشدن
متکبر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ودن، مغرور بودن، باد به (تویِ، در، زیر) غبغب (گلو، آستین،...) انداختن، باد داشتن، باد درسر داشتن، باد کردن، از دماغ فیل افتادن، خدا رابنده ن
لذت بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لذت بردن، بهره بردن، برخوردارشدن، کام گرفتن بهدهان مزه کردن، مزهکردن رغبت داشتن، دوست داشتن، خوش بودن اسراف کردن، پرخوری کردن
ناراحت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی احت بودن، آب خوش از گلویشپایین نرفتن، راحت نداشتن، سوختن، رنجیدن، اذیت شدن، بهامان آمدن، بیتابوطاقتشدن
معاشرتی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی اجتماعی بودن، مجلسآرایی، گروه دوستی، خوش معاشرتی، خوشمشربی، خونگرمی، میزبانی، انس، دنبالهروی، تطبیق، ادب معرفی، ایجاد آشنایی