خوشه (بسته): خوشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بسته): خوشه، طره، دستۀ مو، دست، جزءترکیبی بسته، بقچه، عدل، لنگه، خرمن، امانت پستی، کیسه
خوش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، شاد بودن، آسمان را سیر کردن، اعصاب داشتن، بال درآوردن، بالوپر گرفتن، خندیدن، لبخند زدن، شادمانی کردن
خویش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ل] خویش بودن، همخون بودن مادر شدن، پدر شدن، تولید مثل کردن بهفرزندی قبول کردن
لذتبخشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی لطیف، تازه، مطابق میل، هموار، مساعد، سازگار، آبدار، دلپذیر، باحال، جالب توجه، مثبت، خوشایند، دلپسند، سرگرم کننده، پسندیده، عالی، نیکو خرم،
رهاشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اشده، ول، متروک، تخلیهشده، بهحال خود رهاشده، واگذارده، افتاده
عود کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ود کردن، بهحال اول برگشتن، برگشتن، بازآمدن، عقب عقب رفتن، واپس رفتن دوباره افتادن بهحال یا کار قبلی، رجعت کردن، بهجایگاه خود بازگشتن عودک
پس زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت زدن، برگشتن، خودراپس کشیدن، خودرا جمع کردن، عقب نشستن، بهجای خود باز گشتن، بهحال نخستین برگشتن، رجعت کردن لگد زدن [تفنگ] لگد انداختن، جفتک انداختن