خطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، باریکه، رشته، نازُکه، محور، لین خطکش، میله، میل، تیر خط مستقیم، خط راست، خط منحنی، پارهخط، نیمخط، ضلع، وتر، شعاع، قطر خط نویسهای ◄ خطاطی
کانالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی کانال، بستر رود، حوزۀ رود، دره، مسیل رودخانه ◄نهر آبگیر، آبگاه، مجرا، قنات، کاریز، تونل، سوراخ ◄ حفره لولۀ نفت، خط لوله، لولهکشی، لولۀ آب، ش
نامگذاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نامگذاری، تسمیه، تعریف، خطاب، اسمگذاری
خطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، باریکه، رشته، نازُکه، محور، لین خطکش، میله، میل، تیر خط مستقیم، خط راست، خط منحنی، پارهخط، نیمخط، ضلع، وتر، شعاع، قطر خط نویسهای ◄ خطاطی
احاطه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد حلقه زدن [به دورچیزی]، دور چیزی خط کشیدن، دیوار کشیدن (به دُورِ)، حلقه کردن، محصور کردن، محاطکردن، محیط کردن، محدود کردن، حصار کشیدن، حصار بستن، حدر
بطلان چیزیرا ثابت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ان چیزیرا ثابت کردن، خط بطلان کشیدن، تکذیب کردن، اشتباه کسیرا ثابت (اثبات) کردن، اثبات خلاف کردن، خلاف چیزی را اثبات کردن، نظر کسیرا رد