خطافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ا، اشتباه▼، غلط، نادرستی، سقم، ناصوابی، خلاف باطل، بطالت، امرمحال ناواقع بودن، نابودی، عدم دوری ازحقیقت، انحراف خطای منطقی، تناقض، تناقض در
خطا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال کردن، اشتباه کردن، دچاراشتباه شدن، درست نفهمیدن، بد تعبیرکردن، بد فهمیدن، امر به(بر) کسی مشتبه شدن، اشتباه فهمیدن، نفهمیدن دچار خطا و اشتبا
خطای باصرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صره، خطای دید، تجسمغیرواقعی، سراب، میراژ، فریب رؤیا، تخیل تشابه
خطابهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه طابه، موعظه، سخناندرزآمیز، نطق، سخنرانی، سخنوری وعظ، خطبه التجا، التماس، سخنمعترضه ایراد سخنرانی سخنران
خطابکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه خطابکننده، تهنیتآمیز، افتتاحی، استمدادی، معترضه موعظهآمیز، اخطارآمیز، مشورتکننده
خطاطیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه طی، خوشنویسی خط، نسخ، نستعلیق، شکسته پیچوتاب، حرف کتابت، تحریر هفت قلم، هفت نوع کتابت خط فارسی: ثلث، محقق، توقیع، ری
خطا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال کردن، اشتباه کردن، دچاراشتباه شدن، درست نفهمیدن، بد تعبیرکردن، بد فهمیدن، امر به(بر) کسی مشتبه شدن، اشتباه فهمیدن، نفهمیدن دچار خطا و اشتبا
خطای باصرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صره، خطای دید، تجسمغیرواقعی، سراب، میراژ، فریب رؤیا، تخیل تشابه
خطابکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه خطابکننده، تهنیتآمیز، افتتاحی، استمدادی، معترضه موعظهآمیز، اخطارآمیز، مشورتکننده
اخطاردادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی خطاردادن، آگاهانیدن، خبردادن، اطلاع دادن، گزارش کردن، مشورت دادن مضطربکردن، متوحش ساختن، هراسان کردن خاطرنشان کردن، تذکر دادن، توبیخ کردن، س