دشمنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی خصومت، عداوت، عناد، افتراق، کینه توزی، کینهورزی، غرضورزی، ضدیت، بیمیلی، بدخواهی، نفرت کینه، بغض، عقده، غل نامهربانی، بیمحبتی، بیمهر
متحارب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ب بودن، دشمنی، خصومت، اعلانجنگ زمان جنگ، اعلام جنگ، وضعیتجنگی
ضدیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، مخالفت، تقابل، تباین، معارضه، مقابله، خصومت، عناد، دشمنی کشمکش، تضاد، زدوخورد، برخورد، تنش، اصطکاک، لجاج، اختلاف، مناقشه عدم
پیکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، بخشیازجنگ، مصاف، غزوه، مبارزه، حرب، ستیز، ستیزه، خصومت، جنگ، محاربه خود ورزش مثلاً کشتی مقاتله، قتال، زدوخورد، دعوا تشنج، برخ
جبههگیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ی، سوگیری، عدم بیطرفی، تمایل، گرایش، رغبت، علاقه جانبداری، طرفداری، شیفتگی، طرف کسیرا گرفتن، بهعقیده خاصیمتمایل بودن عدم توازن، نابرابری