دشمن شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دن، خصمانه برخورد کردن، ستیزه کردن، رنجیدن، دعوا کردن
غیراجتماعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی عی، عبوس [ترشرو 893]، ضد اجتماعی، خارجی، خانهنشین، خصمانه، کمحرف خجالتی بدبدرقه بیتفاوت اسرارآمیز
نامهربانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی محبت، بیمهر، کملطف، نارفیق، بیالتفات، ترشرو، بیملاطفت، خصمانه، دشمن، غیراجتماعی
نامساعدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل نامساعد، نامبارک، ناخجسته، ناسازگار مصیبتبار، اسفبار، فلاکتبار، نامطلوب، مغایر، ازبدِ حادثه مخالف، خصمانه، عداوتآمیز نحس، شوم ننگین، افتضاح