خشکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی بایر، لمیزرع، برهوت، بیآبوعلف، کمآب، بیباران، آفتابی، سوخته، آفتابسوخته پلاسیده، پژمرده، چروکیده، منقبض نمگیر
خشک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، چلاندن، پلاساندن، چروکدار کردن، پاک کردن آبشرا گرفتن، درآفتاب گذاشتن، آویزان کردن، پهن کردن نمکسود کردن
خشن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت دن، وحشی بودن، ترکتازیکردن، غارت کردن، چپاول کردن باتندی و خشونت رفتار کردن، برآشفتن، عصبانی شدن دیوانه بودن سرکوبکردن
دلسرد شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه سرد شدن، مأیوس شدن، بیشازاینانتظار داشتن، قال گذاشته شدن، دست از پا درازتر آمدن، آرزو به(در) دلِش ماندن، موفق نشدن ناکام ماندن، آرزو بهگور
فرسودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تهلک کردن، ساییدن، خوردن، پوساندن، فاسد کردن، پژمردن، خشکاندن، کهنه کردن آسیب زدن▲ استفاده کردن، هدر دادن، تلف کردن
حفظفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ظ، جلوگیری ازفساد، نگهداری، نگاهداری، دوام، پایندگی، ثبات خشکاندن، تاکسیدرمی، مومیایی کردن، خشک کردن، قوطی کردن، کنسرو کردن تعمیرونگهداری، حف
حفظ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] حفظ کردن، سالم نگهداشتن، نگهداشتن ترشی گذاشتن، دود دادن، دودیکردن، نمک زدن، نمکسود کردن، مومیایی کردن، خشکاندن، اخته کردن