خفه کردن ارتعاشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خفه کردن ارتعاش، تلپ، صدای کوتاه، صدای سنگین خفهکنندۀ صدا، سوردین، پوزهبند، اتاق آکوستیک، ساکتکننده
خستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خست، خساست، بخل، صرفهجوییغلط، لئامت سیاست پولی انقباضی پستی، دنائت، فرومایگی، رذالت ◄حقارت، شرارت، نادرستی امساک، عدماستفاده، صرفهجویی، ا
ضعیف و خفه [صدا]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ف و خفه [صدا]، ضعیف، کوتاه، آهسته، گنگ، دور، نارسا، غیرمسموع پیانو نالان، نازک، نالهکنان
خفه کردن ارتعاشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خفه کردن ارتعاش، تلپ، صدای کوتاه، صدای سنگین خفهکنندۀ صدا، سوردین، پوزهبند، اتاق آکوستیک، ساکتکننده
خستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خست، خساست، بخل، صرفهجوییغلط، لئامت سیاست پولی انقباضی پستی، دنائت، فرومایگی، رذالت ◄حقارت، شرارت، نادرستی امساک، عدماستفاده، صرفهجویی، ا
آمیختهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت خته، مخلوط، ممزوج، مختلط، قاطی، درهم، همزده، متداخل قلب، تقلیبی ترکیبی، مُرکب، متنوع آمیزشی ناخالص▼ آغشته، عجین همنهشت، متداخل، متقاطع مزجی
سرزمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام خطه، مُلک، کشور، ارض، قلمرو، دیار، سامان، وطن، میهن، موطن، مرزوبوم کشور، متصرفات، مملکت ◄ سازمان سیاسی وادی، بیغوله باخترزمین، مشرقزمین، مغربز