خودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ن، ضمیر، اگو، ایگو، ضمیر خودآگاه، اید، ضمیر ناخودآگاه، شخص او، وی نَفْس، وجود، ذات خویش، خویشتن ابرمن، انسان فردیت، ویژگی▲ روح، خود (عرفانی)
خُرد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ُرد بودن، کوچک بودن، ریز بودن، کوچولو بودن، فسقلی بودن، یکذرهبودن
خُردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد خُرد، کوچک، ظریف، حقیر، ضعیف کوچولو، ریزنقش، باریکاندام، نازک محقر، جزیی، ناچیز لاغر، باریک خُردخُرد، بهآهستگی
خرَدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ت، عقل، فهم، فهمو کمال، عمق اندیشه، اندیشه، دانش اعلمیت، تعمق، تلاش ذهنی
خودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ن، ضمیر، اگو، ایگو، ضمیر خودآگاه، اید، ضمیر ناخودآگاه، شخص او، وی نَفْس، وجود، ذات خویش، خویشتن ابرمن، انسان فردیت، ویژگی▲ روح، خود (عرفانی)
خُردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد خُرد، کوچک، ظریف، حقیر، ضعیف کوچولو، ریزنقش، باریکاندام، نازک محقر، جزیی، ناچیز لاغر، باریک خُردخُرد، بهآهستگی
خارج از زمان خود بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] خارج از زمان خود بودن، زمان-ناسازگاری، عدم انطباق تاریخی نابههنجاری تاریخی، اشتباه تاریخی دیرجنبیدن، تأخیر، زود رسیدن، تعجیل رسم منسوخ، امر منسوخ
بهترینِ نوعِ خودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ِ خود، نابغه، اعجوبه، شاگرد اول، تیزهوش، استثنایی، فوق العاده بااستعداد، فرد مهم، نمونۀ کمال، شاهکار رکوردشکن، رکورددار، پرفروش، بُت، عزیز په