آسیابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اب، آسیا لهکننده، خردکننده، پودرکننده، آبمیوهگیری هاون، سوهان، سمباته، رنده آردبیز، الککننده آسیای آبی، آسیای بادی، دستی، اسبی، برقی آسیاب
عادت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام کردن، اُخت شدن، خوگرفتن آبدیده شدن، تجربه پیدا کردن، استخوان خردکردن، پیراهن پاره کردن
تباه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ردن، ازمیان بردن، به(بر)باد دادن، خراب کردن، ازبین بردن، ضایع کردن، به هدر دادن، باطل کردن، بی اثرکردن، ملغی کردن، برداشتن نابودکردن، ازصفحۀ روزگار