خُرد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ُرد بودن، کوچک بودن، ریز بودن، کوچولو بودن، فسقلی بودن، یکذرهبودن
خُردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ردی، کوچکی اندازه (جثه)، کوچکی ابعاد، کوچکی، کوتاهقدی، پَستی، کوتاهی پسوندها و پیشوندهای نشانۀ خردی و تصغیر: -ک، -چه، توله-، جوجه-، پسرک، آلوچه، ت
خُردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد خُرد، کوچک، ظریف، حقیر، ضعیف کوچولو، ریزنقش، باریکاندام، نازک محقر، جزیی، ناچیز لاغر، باریک خُردخُرد، بهآهستگی
خرقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد نل، اشارپ، شولا، کیمونو، سارونگ عبا، عمامه، دستار، لباده، قبا، لباس روحانی
سختگیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام سختگیری، خردهگیری، فقدانانعطاف، استاندارد بالا، مشکلپسندی دیسیپلین، نظم، انضباط، جدیت زهد، ریاضت ایراد، دشمنتراشی تحدید مطبوعات، حک
انتقادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات اد، عیبجویی، خردهگیری، استیضاح، توبیخ▼، اعتراض، اشکالتراشی، مذمت، انتقادغیرسازنده سانسور، حمله، اتهام
توبیخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات خذه، بازخواست، توبیخ کتبی، توبیخ رسمی، اعتراض، تعرض، بهانهگیری، خردهگیری گوشمالی، تنبیه، سیاست، مجازات یادآوری، گوشزد، تذکر، هشدار، تحذیر، توج
ناراضیبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، خرده گرفتن، انتقادکردن، عیب جویی کردن، ناگوار آمدن ِچیزی (کاری) برای (به) کسی، نالیدن، ازکسی (چیزی) نالیدن، ناله کردن، ناله سرکردن، شکایت
بذلهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فه، شوخی، جوک، هزل، مزاح، مطایبات، فکاهی نکته، خرده، معانی ظریف، طنز، هجو حاضرجوابی متلک سربهسر گذاشتن