خرابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت تباه، ضایع، معدوم، نابود، ساقط، منهدم، ویرانه، پا[ی]مال، پا[ی]کوب بایر، موات، لمیزرع، بیآبوعلف ازبین رفته، تخریب شده، نابود شده، معدوم، تباه شده،
خراب شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شدن، ضایع شدن، فروپاشیدن، بادِ هواشدن، به(بر) باد رفتن، ازمیان رفتن، برافتادن، پاک شدن، محوشدن، ازبین رفتن، مردن، غرق شدن فروریختن، زوال یافتن تباه
خرامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت هرفتن، وضعبدن، هیئت، تیپ، نحوۀ گام برداشتن، گام شمرده (آهسته، ...)، قر، حرکت موزون، رقص پیادهروی گام، قدم، جست، پرش، دو، مارش، رژه، سان چهارنعل، ی
خرافاتیبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال تیبودن، دست بهچوب زدن، اسفند دود کردن، تخممرغ شکستن
خرابکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی طرناک، آتشبیار، مار درآستین، خصم، دشمن، آنارشیست، تروریست، برانداز، آشوبگر، گانگستر، جانی، متخلف
استخراجکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خراجکننده، درآورنده شخص استخراجکننده: مقنی، حفرکنندۀ چاه یاقنات، معدنچی▼ عصار لایروب، کشتی لایروبی وسیلۀ درآوردن: کلنگ، فورسپس، پنس، انبردست، کلبت
دلخراشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خراش، خشن، زنگزده، خشک، زنگدار، صفیرکشان، آبنکشیده بَم، غرنده، غران ناهنجار، ناسازگار، ناهماهنگ
معزولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام خراجی، منفصل، منفصلخدمت، هیچکاره، برکنار، مبطل، معلق، ساقط، تبعیدی، مطرود، محروم، مستثنی مردود تبعیدی، اخراجی، پناهنده ممنوعشده، ممن
مالیاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خراج، باجوخراج، عوارض، عوارض تجمیعی، مالیات فروش، حقوق گمرکی، سود گمرکی، مالیات مستقیم، مالیاتغیرمستقیم، مالیات ارزش افزوده وضعمالیات، مالی
صدای خشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صدای خراشیدن، صدایتراشیدن، غژغژ، خشوخش، زوزه، شیهه، عرعر، جیغ، سوت، صفیر، سرفۀ خشک، صدای ناهنجار، صدای حیوانات خفه کردن ارتعاش صدای قارقار موتو