خشک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، چلاندن، پلاساندن، چروکدار کردن، پاک کردن آبشرا گرفتن، درآفتاب گذاشتن، آویزان کردن، پهن کردن نمکسود کردن
خاکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی راعی، شن، ماسه، ریگ، رمل، ریگ نرم، خاک رُس، سنگ، کلوخ پوشش زمین تراب، مقبره باغ
خاصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ص، اختصاصی، مخصوص، اخص، ویژه، یکه، تک ابتکاری، بکر، اصیل، بدیع، طرفه، نوآور، تازه، نو، جدید، مدرن، نوین استثنایی، غیرمعمول، متمایز، مختصه، مشخصه، نام
خشکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی بایر، لمیزرع، برهوت، بیآبوعلف، کمآب، بیباران، آفتابی، سوخته، آفتابسوخته پلاسیده، پژمرده، چروکیده، منقبض نمگیر
دفن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دفن کردن، کفن کردن، خاک کردن، چال کردن سوزاندن سوگواری کردن نبشقبر کردن
سوگواری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی وگواری کردن، عزاداری کردن، عزاگرفتن، خاک برسر کردن، لباس خود را پاره کردن، رنج بردن به ماتم نشستن، ماتم داشتن، اشک گرفتن تسلیت گفتن، ترحیم ک
قدغن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص کردن، ممنوع داشتن، جلوگیری کردن، وتوکردن، حرام اعلام کردن، تحریم کردن، بایکوت کردن، منع کردن، امتناع کردن، لغو کردن
گرم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رم کردن، آفتاب دادن، تابیدن، خشک کردن، کباب کردن، پختن ذوبکردن، مایع کردن گداختن، سرخکردن، داغ کردن، تفته کردن، تفت دادن، برشته کردن جوشاندن
کثیف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ن، آغشتن، آلودن، آلودهکردن، آلاییدن، خاکی کردن، لکهدار کردن زخمی کردن، مجروح کردن بیحرمتیکردن، بی عفت کردن، بیتقوا بودن