خامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه یتزویری، سادگی، بیگناهی، بیتجربگی، نپختگی، سادهدلی، بچگی، بیتکلفی، شرم، صداقت، راستگویی رکگویی، سادگی [کلام]، صراحت کلام یكدستی ◄ سا
خالیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، تهی، عاری خلوت، دنج، کمجمعیت، کمرفتوآمد، آرام، ساکت توخالی، پوک، پوچ، مجوف، میانتهی، دوجداره، مخلا فاقد، عاری سفید، نانوشته غیرمسکون، اشغا
خالی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ل] خالی کردن، تخلیه کردن ترک کردن، رهسپار شدن شانه خالی کردن، حذر کردن، اجتناب کردن
خالی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تخلیه کردن، درآوردن، باقی نگذاشتن، سَر کشیدن، عاری ازچیزی کردن، جارو کردن، تهی کردن، بیرون دادن درکردن، تیر درکردن ریختن، سیفون کردن خونگرفتن، خون ر
بچگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ت، کودکی، خردسالی، صغر، کوچکی، خامی، تروتازگی، طراوت، تازگی صغر، کهتری نوباوگی، آغاز گهواره، ننو کودکستان، مهدکودک نورسیده، تازگی
راستگوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط استگویی، راستی، صداقت، صحت، حقیقت، درستی بیتزویری، خامی صحت افشا توضیح کامل، تمام حقیقت، طولوتفصیل
زشتی کلامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه م] زشتی کلام، زمختی سکته خامی، نقص صدای ناهنجار عدم صراحت كلام زبان عامیانه غلط دستوری طولوتفصیل ضعف کلام اغراق، آبو
فقدان آمادگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فقدان آمادگی، نبود (عدم) آمادگی، فقدان شرایط لازم، عدم تدارک خامی، ناآزمودهگی، نیاموخته بودن، نیاموختگی، کمتمرینی، تازهکاری، عدم مهارت ناپ
عدممهارتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ] عدممهارت، ناشیگری، بیذوقی عدم تمرین، عدم استفاده، خامدستی، خامی، ناآزمودگی، بیتجربگی، بیگناهی بیکفایتی، عدم صلاحیت، عدم لیاقت، ناشا