ساکتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ساکت، خاموش، خموش، خفه، آرام کمحرف بهنرمی، بیسروصدا، بدون سروصدا، آهسته، ضعیف و خفه [صدا] بیحرف، بیصدا، بیسخن، بیکلام، بیگفتگو، بیزبان،
فرونشاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ندن، ستم راندن، سرکوبکردن، خواباندن، خاموش کردن پایمال کردن، در نطفه از بین بردن، تارومار کردن، شکست دادن، درهم کوبیدن تودهنی زدن، دهان کسی را بستن،
خاموشکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی کننده، کپسول آتشنشانی، آتشنشان، ماشین آتشنشانی آتشنشانی، اطفای حریق، خاموش کردن، فرونشاندن
اطفای حریق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ردن، اطفا کردن، آتشنشاندن، خاموش کردن، فرونشاندن، خفه کردن، آب برآتش ریختن، میراندن، میرانیدن، کشتن، آتشرا ملایم کردن