خالص نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت بودن، مخلوط بودن، قاطیداشتن، ناخالص بودن، خلوص نداشتن خردهشیشهداشتن، دروغ گفتن
خالصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت صافی، یکدست، بیآلایش، بیغلوغش، بیغش، بیشائبه، درست، راست، لُب، یکباره، بالمره طاهر، نزیه، تمیز، منزه، پاکیزه، پاک، سفید محض، صِرف، مطلق، ساده▲
خاصهگراییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم گرایی، خبرگان، خواص، منتخبین قوم برگزیده ملیگرایی فاشیسم، نژادپرستی، آپارتاید
خلاصهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه تلخیصشده، موجز، مختصر و مفید، زبدهشده
قطعۀ زمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اعت، ملک اربابی، تیول، زمین، باغ، مزرعه، مرتع، دِه، تکهزمین، پارچه، حیاط قلمرو، امارت، سرزمین، املاک خالصه، حکمرانی مستملکات، متصرفات، مستع
مقدار کمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ر کم، کمی، مقدار محدود خلاصه، منتخب پشیز، چیز جزیی، چیز سبک یک ذره، یک گاز، یک لقمه، یک مثقال، یک غاز، سرِناخن، یک پشتِ ناخن، اپسیلون، جزء مثقال، نخ
یعنی [مثال]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم مثال]، [برای مشخص کردنمورد]، بهزبان خلاصه، بهعنوان مثال، مثلاً بالجمله ≠ یعنی [توضیح معنا]