فروتن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فروتن بودن، افتاده (خاضع ...)بودن، غرور را زیرپا گذاشتن، افتادگی کردن، حقیر بودن توجه را جلب نکردن، پرهیزگار بودن، مخفیانه کارنیک کردن، اجتن
ملتمسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص تضرع، مستدعی، خاضع، سائل، عاجز، زاریکننده ملتمسانه، عاجزانه، التماسآمیز، لابهکنان
فروتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، افتاده، خاضع، حلیم، متواضع، خاشع، افتاده حال، خاکی، درویش