خادمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دم، زیردست، امربر، گماشته، مادون، مرئوس، نوکر▼ کارمند دولت، خدمتگزار، مسئول، بوروکرات، مستوفی سرایدار، دربان بابا، فراش، خدمتکار، آبدا
پایانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ایان، خاتمه، انجام، انقضا، ختم، اتمام نتیجه، معلول توقف انجام کار، پیامد آخر▼، انتها▼، سرانجام، عاقبت، فرجام، نتیجه، آخروعاقبت، غروب، غایت اختتام، کا
عدم تکمیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل م تکمیل، عدم خاتمه، تکلف، بینتیجگی، بیهودگی، عدم موفقیت، شکست عدمتحقق عدم انجام (اجرا)، عدم پیگیری، کوتاهی، قصور، اهمال، غفلت ناتوانیدر ایفای
مرئوسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کهتر، زیردست، مادون، پایین رتبه، سال پایینی کارمنددولت ◄ مستوفی فراش، خادم، نوکر، شخص بیاهمیت، ملازم رعایا قوای کمکی منصوب، مأمور نایب، معاون وکیل،
گذشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان پایانیافته، سپری، سپریشده، تمامشده، خاتمهیافته، منقضی، بهانتهارسیده، مختومه، ختمشده، پایانی قدیم، قدیمی، دیرین، ماضی، تاریخی اولیه، ابتدایی، ب
کارگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کارمند، مزدبگیر، حقوقبگیر، خادم نوکر، عمله، فعله، کارگر ساختمانی، شاگرد کارمند، کارشناس، معاون اداره، رئیس اداره، مدیرکل، کارمند دولت، بو