زنده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، به‌دنیا آوردن، آوردن، زاییدن، فارغ شدن، زادوولد کردن، تولید کردن حیات بخشیدن، تنفس مصنوعی دادن، احیا کردن حمل کردن تولید مثل کردن
تقویتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وی محرک، نیروزا، داروی تقویتی، شربت نیروبخش، تونیک، داروی مقوی، معجون، نشاط‌آور، مفرح، حیات‌بخش، شفابخش، ویتامین، ویتامین ث، اسیدآسکوربیک دوپ
تنفسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی س، دَم، بازدم، تنفس مصنوعی، استنشاق، هواخوری، ممد حیات، مفرح ذات دستگاه تنفس: ریه، شش، حلق، خرخره، نای، نایژه، بینی
زندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زندگی، زیست، وجود، حیات، جان شادابی، طراوت، سرزندگی زندگان تجدید حیات، رستاخیز، احیا زایش ◄ تولید، تولیدِمثل، زادوولد زیست‌شناسی، گیاهان، حیوانا
احیافرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی د، رستاخیز، زنده‌سازی، ازسرگیری، دوبارگی، نوسازی، تازگی، حیات نو نقاهت، برگشت تنفس مصنوعی احیایشیمیایی رستاخیز، رستخیز، قیامت، محشر، [معاد ◄
