طمع داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اشتن، حسرت خوردن، کیسهدوختن، منتظر به‌دست آوردن سود بودن امید داشتن، میلداشتن
دریافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ریافتن، ازروی غریزه حسکردن، بافراست دریافتن، مستقیماً دریافتن، درک کردن، حدس زدن
پی بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دن، تشخیص دادن، حسکردن، دیدن متوجه شدن، واقف شدن، آگاه شدن، اطلاع پیدا (حاصل) کردن، باخبر شدن، مطلع شدن دریافتن، درک کردن، فهمیدن، آگاهی یا
تأسففرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، پشیمانی، ندامت، حسرت، دریغ، افسوس، توبه، اسف، تحسر انصراف، برگشت مافات، مایۀ تأسف، آنچهازدست رفته‌است
اندام حسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی وست، دست▼، انگشت▼، بادکش، مژک، زبان، آنتن، شاخک، قلاب، سبیل حسگر، سنسور
