انحلالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل، محلول درست کردن، دمکردن، خیساندن حلّالیت، حلشوندگی، انحلالپذیری اسامی محلولها: محلول آبی، آبنمک، آبقند، آبنباتداغ، مایعات، آلیاژ همز
دگرگونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر نی، مبدل کردن بهچیزیدیگر، مسخ، تبدیل جایگزینی، تعویض موتاسیون، جهش [زیستشناسی]، دگردیسی تناسخ، حلول کردن، حلول، تقمص، تجسد استحاله، تبدیل صورت، ت
کفاره دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ادن، نماز خواندن، روزهگرفتن، نذری دادن، قربانی کردن، مجازات شدن حلالیت طلبیدن، آمرزش خواستن▲ استخوان سبک کردن، توبه کردن اعتراف کردن، اقرارکردن
آغازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم غاز، ابتدا، اول، شروع، سر، مرکز بدو، بدایت، عنفوان، مبدأ▼ طلوع، ورود برخاست، حلول، نشئت، فرارسیدن نوباوگی، جوانی آغاز تاریخ، بدویت، کهنگی تأسیس، افتت
تبدیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر تبدیل، استحاله، دگرگونی، زوال قلب، مسخ انفجار تحول، اِبدال خروج ازحالت اولیه، تغییر بهچیزی دیگر کیمیا، تبدیل مس بهزر تکوین، انقلاب، تکامل، تغییر،