حقیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، دونپایه، ذلیل، فرومایه، بیاعتبار، هیچ، ناچیز، بیسکه، بیقدر سفله، پست، ناکس، سقط، رذل، دنی، شرور، قانونشکن، خبیث، نامرد شرمنده، خجالتی
حقیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی یر بودن، خود را کوچک شمردن، غرور را زیر پا گذاشتن، بدنام بودن، بیغرض بودن، مؤدب بودن، ناچیزبودن
خوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، حقیر، توسریخور، بدبخت، بیچاره، مفلوک، ضعیف، زیردست، بیمقدار، خفیف، نکوهشپذیر، نکوهیده، کوچک، هیچ، آشغال، مبتذل، بیاهمیت سرشکسته، سرافکنده،
پارچهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد واع منسوج وپارچه:}، آستری، فاستونی، حریر، دیبا، اطلس، زربفت، ساتن متقال، چیت، کرباس، چلوار، مخمل، توری، گاز، پرنیان، پرند، وال، پشمی، کتان، کتانی، ل
ناچیزبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ناچیزبودن، بهپشیزی نیارزیدن، اهمیت نداشتن، مهم نبودن خوار بودن مالی نبودن، ناخن کوچکۀ کسی نشدن، ازاعتبارافتادن، خاکِ پایِ کسی بودن، ارزش و ا
حقیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، دونپایه، ذلیل، فرومایه، بیاعتبار، هیچ، ناچیز، بیسکه، بیقدر سفله، پست، ناکس، سقط، رذل، دنی، شرور، قانونشکن، خبیث، نامرد شرمنده، خجالتی
خوارشمردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات رشمردن، حقیر شمردن، تحقیرکردن، تحقیر کردن▼، احترام نگذاشتن، مغرور بودن، به روز سیاه نشاندن، ردّ کردن