حقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ق، راستی، درستی، صحت، حقیقت، خوبی روا، روا بودن، شایستن، شایسته بودن، مناسبت اخلاقیت، صداقت، وجدان مقررات، فریضه باید، وظیفه پاکی، صافی، پارسایی
حق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بودن، باید، بایستن، واجببودن، اقتضا کردن، شایسته بودن، وظیفه داشتن حق داشتن، شایسته بودن▼
حق را بهحقدار دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ار دادن، احقاق حق (حقوق) کردن، استیفا کردن، حق را دادن، حقوق کسیرا بهرسمیتشناختن، عادل بودن، تخصیص دادن، نسبت دادن، بستانکارکردن، پذیرفتن بدهی،
آزادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ادی، حُرّیت، حقوحقوق، اختیارات، معافیت، امان، استقلال▼ اختیار پسند، گزینش، خیار، انتخاب خلاصی، رهایی، نجات، فراغت، دوری، خلاص، استخلاص
جدا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، گسیختن، ازهم گسیختن، قطع کردن، بند ازبند جداکردن، پوست کندن، برهنه کردن آب کردن، باز کردن الک کردن، دستهبندی کردن، طبقهبندی کردن رهاکردن، آزاد ک
درآمدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی َشت، حقوق، مستمری، مقرری، حقوق بازنشستگی، حقالزحمه، دسترنج، پژوهانه، حقالتحقیق، اجرت، مواجب، برداشت، مبلغ پرداختی حق دلالی، کمیسیون، پورسا
قیمتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی بها، نرخ، مظنه، ثمن، عوض، ارزش، هدیه، نرخ روز، مظنۀ بازار آبونمان، حق اشتراک، مبلغ پرداختی، نرخ مصرف، نرخ پالس، نرخ پیک (زمان حداکثر مصرف) ش
متظاهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی هوچی، آکتور، بدذات، خبیث، حقهباز، ناتو، ارغه (ارقه)، مزنگبیا، اطواری، شارلاتان، عشوهگر، فریبکار، آدم لافزن، بازیگر، آدم لافزن، پرمدعا، ش