حسادتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی م] حسادت، حسد سوء ظن، بدگمانی، عدم اعتماد، ناباوری رنجش، غبطه، عقدۀ خودکمبینی، همچشمی، مسابقه، غریزۀ مالکیت
حسادتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی م] حسادت، حسد سوء ظن، بدگمانی، عدم اعتماد، ناباوری رنجش، غبطه، عقدۀ خودکمبینی، همچشمی، مسابقه، غریزۀ مالکیت
معیّنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود معیّن، حادث، خاص، ازپیشتعیینشده، چنان وضعی، وضعیتی، محیطی، مجاور منوط، مشروط، موکول، مرتبط، مربوط، مناسب، مقتضی اتفاقی، متعاقب محدود
دیوارکشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] دیوارکشیدن، حصار بستن، محاصرهکردن قفس کردن، بازداشت کردن حصار کشیدن، محصور کردن، احاطه کردن