اندام حسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی وست، دست▼، انگشت▼، بادکش، مژک، زبان، آنتن، شاخک، قلاب، سبیل حسگر، سنسور
حواسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حس، اندام حسی، سیستم عصبی▼، احساس حواسپنجگانه، بساوایی، لامسه، [◄ لمس 378]، شنوایی، چشایی، ذائقه، بویایی، [◄ بو 394]، بینایی بازتاب، بازتاب شرطی
سیستم عصبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، دستگاه عصبی، عصب، اعصاب، اعصاب پاراسمپاتیک، اعصاب حرکتی، اعصاب حسی، اعصاب سمپاتیک بصل‌النخاع، ستون فقرات
سنسورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، حس‌کننده، آنتن، آنتن بشقابی، رادار، بینی مصنوعی، میکروفن، دهنی، چشم الکترونیک، تلویزیونمداربسته، دوربین دیجیتال، احساس‌گر، وسیلۀ برقی شاخک، م
فرقهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب قه‌ای، حزبی، اعتزالی، پارتیزان، متحجر، متعصب، جناحی فرقه‌گرا، آدم فرقه‌گرا، حزبی، پیرو، دنباله‌رو، وابسته جدایی‌طلب
غریزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ریزی، شَمّی، حسّی، حدسی، غیراستدلالی، غیرمنطقی مطلق ذاتی سفسطه‌باز عرفانی، ادراکی، شهودی، فی‌البداهه ◄ فلسفی