حسابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ب، حسابداری، حسابوکتاب، حسابدهی، دفتر داری، دفترداری دوبل، هزینهیابی، حسابداری قیمتتمامشده نگهداری دفاتر حسابرسی، ممیزی ترازنامه، صورته
حساب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد اسبهکردن، جمعزدن، جمع کردن، منها کردن، ضرب کردن، افزودن، بخش کردن، تقسیم کردن، اندازه گرفتن، برآورد کردن، ارزیابی کردن
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
گران حساب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی کردن، زیادی شارژ کردن، سود گزاف بردن، سرگردنه بودن، چپاندن، پوست کندن، بهزور گرفتن، فروختن، خوب فروختن چیزی نامرغوب را بهزور یابا قیمت گرا
حسابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ب، حسابداری، حسابوکتاب، حسابدهی، دفتر داری، دفترداری دوبل، هزینهیابی، حسابداری قیمتتمامشده نگهداری دفاتر حسابرسی، ممیزی ترازنامه، صورته
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
آمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ، حساب احتمالات، جدول میانه، نما، مُد، متوسط، میانگین اهمیت، انحراف، انحراف نرمال، انحرافاستاندارد، منحنی توزیع برگشت، رگرسیون، همبستگی، دوسوپیوستگی،
شمردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ن، حساب کردن، درآمارآوردن، محاسبهکردن، شمارهگذاری کردن، نمره دادن، شماره گذاشتن، حساب رانگهداشتن، لیست کردن برشمردن، تکرارکردن حسابداری کردن انبارگ
حسابداری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ابداری کردن، حساب نگاه داشتن، چرتکه انداختن، دفتر نوشتن، هزینهیابی کردن، وارد دفاتر کردن، ثبت کردن بدهکار کردن، بستانکار کردن، حساب کردن، م