تأثیر داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت تأثیر داشتن، اثر داشتن، ارتباطداشتن، بُرد داشتن نفوذ داشتن، حرفشدررو داشتن، بهحرفش گوش دادن، مهم بودن اثر گذاشتن (بخشیدن، کردن)، کارگر بودن، بیتأث
تطبیقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم پیروی ازقاعده، بهقاعدهبودن]، انطباق، دنبالهروی، تبعیت، متابعت، انطباق، همخوانی، پیروی، سازگاری، توافق، مطابقت تدین، اقتدا، وفقپذیری، نرمی، فرمانبر
پیرویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت وی، دنبالهروی، ادامه، تأخر [زمان]، تعاقب [در ترتیب]، توالی، تعقیب، تأسی اتباع، تبعیت، اقتدا، ادامه دادن راه، حرفشنوی، اطاعت، رضایت، تأیید اقتباس،