حرامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ، قدغن (غدغن،غدقن)، قاچاقی، تحریم‌شده، جلوگیری‌شده، غیر قانونی، تابو، ناگفتنی ناروا، ناشایست، بیجا، ناشایسته، منکر، نامشروع، خلاف شر
حرامزادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، نامشروع، بی‌نام‌ونشان، بی‌پدرومادر، بی‌کس‌وکار، بی‌ریشه، بی‌اصل‌ونسب حرامزادگی بچۀ حرامزاده، ولدالزنا، زیربوته به‌عمل آمده
حاتم طاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ی، جوانمرد، عیار، لوطی، داش، داش‌مشدی، مرد اهداکنندۀخون، اهداکنندۀ کلیه (عضو، ...)
حرامزادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، نامشروع، بی‌نام‌ونشان، بی‌پدرومادر، بی‌کس‌وکار، بی‌ریشه، بی‌اصل‌ونسب حرامزادگی بچۀ حرامزاده، ولدالزنا، زیربوته به‌عمل آمده
ساحرانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب حرانه، جادوگرانه، افسون‌کننده، فریبنده، جاذب، شیطانی، رمزی معجزه‌گر، ساحر، جادوگر▲
گرمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ما، حرارت، گرمی، دما، تَف، تفت، لهیب سوزش آتش▼ نقطۀ جوش، نقطۀ ذوب، دمای ذوب منطقۀ حاره، آفتاب، خورشید، ظهر، جهنم آتش‌بازی ◄ مواد منفجره بخار، تب
فاعل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت دن، عمل کردن روی چیزی، حرارت دادن، پرتو افکندن، حرکت دادن، کردن فروکردن ساختن ◄تولید کردن
