حالتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود حالت، چگونگی، چونی، وضعوجودی مَثَل، مورد، وضع، وضعیت، شرایط موقعیت، رتبه، درجه، مقام، اعتبار وضعیت جسمی یا روحی: احوال، عادت، حال، خلط، سیرت، خلق، ط
حالت عمودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد الت عمودی، عمودی بودن، راستی، ایستادگی، زاویۀ قائمه (راست)، عمود ساختار عمودی: تیر [عمود]، دیرک، دکل، ستون، دیوار، استالاگمیت، برج، مناره، ساختمان ب
حالت افقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] حالت افقی، افقی بودن چیز افقی: افق، خط افق، سمت، صفحه، دشت، گستره، سطح دریا، سفرۀ آبهای زیرزمینی سکو، عرشه، تراز سفره همواری، مستقیم دراز کشیدن،
طنابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نخ، ریسمان، رشته رسن، حبل، بند، تار، زه کابل، سیم، سیم بکسل، مفتول مهارکننده، زمام، افسار، کمند▼ زنجیر، پابند، غل، یوغ▼ باربند، بارپیچ
تکیهگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کیهگاه، زمین، پایه▼، جاپای محکم، حبلالمتین، کمک تکیه، لَم، یله توکل، اتکا، اطمینان نگهداشت، نگهداری پناهگاه
کتاب مقدسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، کتاب آسمانی، کتابخدا، کلام خدا، قرآن، تورات، انجیل، اوستا نص صریح قرآن، کلامالله مجید، قرآنکریم، فرقان، امالکتاب، حبلالمتین، مثانی، تنزیل، مصحف
حالتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود حالت، چگونگی، چونی، وضعوجودی مَثَل، مورد، وضع، وضعیت، شرایط موقعیت، رتبه، درجه، مقام، اعتبار وضعیت جسمی یا روحی: احوال، عادت، حال، خلط، سیرت، خلق، ط
حالت افقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] حالت افقی، افقی بودن چیز افقی: افق، خط افق، سمت، صفحه، دشت، گستره، سطح دریا، سفرۀ آبهای زیرزمینی سکو، عرشه، تراز سفره همواری، مستقیم دراز کشیدن،