خوراکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت وعدۀ غذا، پرس، جیره، جیرهی غذایی صبحانه، ناشتا، ناشتایی، چاشت، نهار، عصرانه، شام، شبچره سحری، افطاری، افطار، عَشا ماحضر، چاشت، حاضری▼
سهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، بهره، سرانه، مایه، قسمت، حصه، میراث سهمیه، جیره، کوپن، بُن، بهابرگ تکه، بخش (قسمت)، جزء قاچ، پُرس، لپه، نیمه، نصفه عضو حقالشرکه
مزدورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات وش، خودفروخته، پولکی، فروشی، رشوه گیر، اجیر، جیرهخوار، عامل، مزدبگیر، حقیر گلادیاتور ◄ مزدور دستنشانده، عامل، مأمور
تعیین مقدار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت مقدار کردن، بستن، کمیت چیزی را تعیین کردن، وزن (توزین) کردن، مقدار چیزی را تعیین کردن، باعددورقم نشان دادن، درقالب اعداد و ارقام بیان کردن، رقم (مبل