جلوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد جلو، پیش، بَر، نزدیک برابر، پیش روی، مقابل، روبرو پیشگاه، درگاه، آستان، بارگاه، محل بار عام، محضر، خدمت، حضور، محضر، دربار، درگاه، حریم، ساحت امام،
جلو بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد جلو بودن، روبروی کسی بودن، جلوی چشم بودن، مقابل بودن، دم دست بودن مقابله کردن، روبرو شدن بهپیش رفتن، پیش دویدن پیشدستی کردن، پیشتاز بودن
جلب توجه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وجه کردن، علاقمند کردن، الهام کردن، بهذهن کسی آوردن مرئی بودن، پیدا بودن مهم بودن اعلان کردن، منتشرشدن دست تکان دادن، ایماواشارهکرد
جلب احترام کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات م کردن، هیبت داشتن، حرمتداشتن، تأثیر قوی گذاشتن، خوشنامبودن، تحسین برانگیختن، شگفت انگیزبودن، عجیب بودن مهم بودن
صدای نرمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صدای ملایم، هیس، صفیر، صدای مکیدن، جزجز کردن، جلزوولز، زمزمه، ناله، ویز، وز، وزوز، پتپت، غلغل، غانوغون صدای وزش نسیم
توجهرا جلب نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود جلب نکردن، دزدکی رفتن، یواشکی رفتن، جیم شدن، باریک شدن، جیمفنگ شدن، حبّ جیم را خوردن
حواسرا پرت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ا پرت کردن، منحرف کردن، اغوا کردن، جلب کردن، آشفتن مانع شدن، کور کردن
مواظب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود مواظب بودن، دقت کردن، توجه کردن، احتیاط کردن، محتاط بودن باآزمون وخطا جلو رفتن، آزمایش کردن پناه جستن
دلجوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات یی، استمالت، جلب رضایت، تحبیب، تسکین خاطر، جبران مافات، طلب عفو، طلب بخشایش، استرحام عذرخواهی، پوزش، معذرت، معذرتخواهی، اعتذار، استغفار جبران،