رنجیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی جیدن، ناراحت شدن، آزردن، بهدل گرفتن، اوقاتتلخ شدن، ناراضی بودن، دعوا راه انداختن برخوردن
پریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پریدن، جهیدن، رقصیدن، بالبالکردن، معلق زدن بال زدن، بال درآوردن، پرواز کردن دویدن، تند قدم زدن، سریع رفتن
انحنا داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل عل] انحنا داشتن آویختن، آویزان شدن جهیدن، پریدن پیچ و خم خوردن، پیچیدن
سایر خوردنیهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خوردنیها، تنقلات، هلههوله، مزه آدامس، جویدنیها، آدامس بادکنکی، پفک (پفکنمکی)، پفکی هوسانه، ویارانه
خوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خوردن، تناول کردن، صرفکردن، میل کردن بلعیدن، فروبردن، قورتدادن، بالا انداختن جویدن▼ سیر شدن، دلی ازعزادرآوردن، چیزی بهناف کشیدن چشیدن، مزهکردن، ناخ