جهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ده، پرنده، پران، رقصان، جستوخیزکنان، دوان، دواندوان، پروازکنان ◄ چیز پرنده▲ بانشاط، زنده، سرزنده سرگرم کننده
پیشروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] پیشرو، جلورونده، جهنده پویا، درحال بهبود مترقی، مبدع، بدعتگذار، مدرن، متجدد، رفرمیست
کاسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اسب، پولساز، مکتسب، پولدرآر، درآمدساز، پساندازکن جوینده مستمریبگیر، حقوقبگیر، وظیفهبگیر، کارمند، کارگر اجیر، مزدور عامل، مأمور تاجر، ک
چیز پرندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رنده، پرنده، دونده، ورزشکار رقاص، رقص حیوان جهنده، کانگارو، قورباغه، ساس پرندگان
پُرسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود پُرسان، پرسشگر، پرسشکننده، سوألکننده فضول، کنجکاو پُرسنده، جوینده
یابندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ه، کشفکننده، کاشف، مکتشف مخترع، باستانشناس کارآگاه، بازپرس، جاسوس جوینده، آزمایشکننده جهانگرد ماهوارۀ جاسوسی، کاوشگرمریخ سونار، رادار، س