جوهر داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود جوهر داشتن، ذات داشتن، تعیّن، واقعیت، وجود شخصیت، فردیت، عینیت بدن داشتن، ملموس بودن، جسمیت، محسوسیت، مادیت وزن، جاذبه، گرانش، سنگینی پُر بودن، مواد
جوهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود هسته، ذات، عمق، اصلیت، استخوانبندی، اساس، چهارچوب، جنس، جزء اساسی عین، چیز، شیء، واحد، ماده شخص، مخلوق، بندۀ خدا، مادۀ زنده، زندگی جامد، جسم، مغز،
جبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام لزام، التزام، اقتضا، ناچاری، ضرورت، بایستی، باید، اجبار، فقدان انتخاب، ناگزیری تقدیر▼، وجوب، ازپیش تعیینشدگی، اتفاقات، اوضاع قانون طبیع
جسورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ت] جسور، گستاخ نافرمان، گردنکش، سرکش عاصی، طاغی، مغرور، باعث رنجش محارب متجاسر
جسور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ر بودن، گستاخ بودن، دلیربودن، از خطر نترسیدن، باکَش نبودن، باخطر مقابله کردن، عهدهدار شدن، مبارزه کردن
عقدکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی کردن، بهازدواج دادن، شوهر دادن، نامزد کردن، دست بهدست همدیگر دادن، دختر دادن و دختر گرفتن، ناف کسیرا با (به) نام دیگری بریدن، انتخاب ک
شیوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت طغیان، فوران، قلیان سیل، جوش و خروش تشدید، افزایش فراگیری، اپیدمی انتشار، بسط، اشاعه تداول، رواج، عادت، متعارف بودن، کاربرد، استعمال، عمومیت، استفاد
قلیانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تظاهر، تراوش، نشت، چکه، ترشح، تعریق، خونریزی، سَرریز، جوشش، جوش و خروش چکه چکیده، اشکه ترشحات آتشفشان تشدید، شیوع تخلیه، دفع بدنی
تلاطمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تلاطم، حرکت نامنظم، آشفتگی، اختلال، تشنج تکان، دستانداز، لرزش، رعشه، لرزه، کف بیقراری، هیجان، تلاطمِ درون، خلجان، اضطراب، سرسام، رنج، ترس، جنون، خ
آشوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ناآرامی، بلوا، فتنه، هرجومرج، بحران، شورش، کودتا، عصیان، انقلاب جنجال، غوغا، همهمه، شلوغی، ولوله، قشقرق، جاروجنجال، دادوفریاد و شلوغی، سرسام، ازد