جوانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان انی، بهار جوانی، شباب، دوران بلوغ، عنفوان جوانی، دوران مدرسه، دوراندبیرستان نسل جوان، جوان بیتجربگی، عدم مهارت
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] جوان، نوجوان، برنا [حالتاسمی جوان 132] نابالغ، خردسال، نونهال، نوباوه، تازهپا صغیر، کودک، بچه، بچهصفت، بازیگوش کودکانه، بچگانه شیرخواره بیتجربه
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، حیوان جوان▼، گیاه نورسته▼، بچه، طفل، کودک، خردسال، نوزاد، نورسیده، مولود، نوباوه، کوچولو، نینی، فسقلی، مامانی، عروسک، گل پسر، عزیز، دردانه، ملوس،
جوابیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ه، دفاعیه، پاسخنامه، مدرک متقابل دفاع، رد، دفع، تکذیب
آغازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم غاز، ابتدا، اول، شروع، سر، مرکز بدو، بدایت، عنفوان، مبدأ▼ طلوع، ورود برخاست، حلول، نشئت، فرارسیدن نوباوگی، جوانی آغاز تاریخ، بدویت، کهنگی تأسیس، افتت
ناتوانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ناتوانی، بیدفاعی، نارسایی، سستی، ضعف عجز، درماندگی ناشیگری، عدم مهارت کبرسن، کهولت، فرتوتی، پیری معلولیت، قطع نخاع، فلج، ناباروری، سترونی آسیب پذیر
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] جوان، نوجوان، برنا [حالتاسمی جوان 132] نابالغ، خردسال، نونهال، نوباوه، تازهپا صغیر، کودک، بچه، بچهصفت، بازیگوش کودکانه، بچگانه شیرخواره بیتجربه
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، حیوان جوان▼، گیاه نورسته▼، بچه، طفل، کودک، خردسال، نوزاد، نورسیده، مولود، نوباوه، کوچولو، نینی، فسقلی، مامانی، عروسک، گل پسر، عزیز، دردانه، ملوس،
رایگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی جانی، یامفت، مفتی، صلواتی، افتخاری، بیمزد، داوطلبانه، بهعنوان هدیه، داوطلبانه، دادهشده، آزاد(2)