جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] جوان، نوجوان، برنا [حالتاسمی جوان 132] نابالغ، خردسال، نونهال، نوباوه، تازهپا صغیر، کودک، بچه، بچهصفت، بازیگوش کودکانه، بچگانه شیرخواره بیتجربه
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، حیوان جوان▼، گیاه نورسته▼، بچه، طفل، کودک، خردسال، نوزاد، نورسیده، مولود، نوباوه، کوچولو، نینی، فسقلی، مامانی، عروسک، گل پسر، عزیز، دردانه، ملوس،
کیهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام جهان، گیتی، عالم، دنیا▼، کائنات، فلک، افلاک، آفاق، ماخلقالله، عوالم، مخلوقات، توالیفضا-مکان، کل، مادیت جهان گسترشیابنده، تئوری انفجار بزرگ آفر
معنویتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام سم] معنویت روحانیت، ایدهآلیسم (ایدآلیسم)، عرفان ابدیت، ملکوت، جهان غیرمادی، عالم معنی، عالم غیب، لاهوت، حسششم ایدهآلیست روح، شبح مدینۀ فاضله،
گذر زمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ان، طی، سیر، زمان نامعین، زمان نامشخص، گردش زمان، گذشت زمان، جریان زمان، گردش روزگار، سیر طبیعی وقایع، سیر زمان زمان استمراری، ماضی نقلی چرخ فلک، آب
مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رفتن، رهسپار شدن، فوت کردن، اشهد گفتن، نفس آخر راکشیدن، غنودن، (کارش) تمام شدن، تمام کردن، گذشتن، بهآخرخط رسیدن، بدرود حیات (زندگانی، جهان) گفت