کنارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد پهلو، ضلع، جنب، بغل، بال، جناح، طرف، طرفین، پا آغوش، پهلو، بغل، تنگِ بغل طرف، سمت، جانب، جناح، جهت دنده، قاچ جانب، مجاورت، همسایگی، جوار کنار رفتن
کنارهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کناره، لبه، بَغَل، کنار دَم، لَب، جَنب، نَبش، حومه، ساحل، کرانه، اکناف حاشیه، مرز، سرحد، ثغور، جبهه، جناح، حدّ، انتها پیرامون، هامش، محیط جدار پیاده
حرکتکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، رفتن، تکان خوردن، جنبیدن، جُنب خوردن، خرامیدن، راه رفتن، قرار نداشتن، آرام نداشتن، پویا بودن، پوییدن، تکاپوکردن، فعال بودن، پریدن تابخوردن [◄آویز