جناحیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) رقهای، جانبدارانه، حزبی، خطی، راستی، چپی محفلی، هیئتی جمعی، دستهجمعی، همگانی چندحزبی، تکحزبی، مشروطهخواه
کنارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد پهلو، ضلع، جنب، بغل، بال، جناح، طرف، طرفین، پا آغوش، پهلو، بغل، تنگِ بغل طرف، سمت، جانب، جناح، جهت دنده، قاچ جانب، مجاورت، همسایگی، جوار کنار رفتن
بههم زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دن، بُر زدن، ازترتیب درآوردن، بهجای هم گذاشتن، جابجا کردن، تبادل کردن جنباندن، متلاطم کردن منتقل کردن هم زدن، مخلوط (قاطی) کردن، آمیختن تکان دادن، آ
همواره متغیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر همواره متغیر، متحرک، سیّار، جنبنده، جنبان مرتعش، متلاطم تغییرکننده، فرّار، متغیر ناهمگن جورواجور، گوناگون، رنگارنگ، متنوع ماهر متفاوت بیثبات▼، بی
شدت بخشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت دن، تشدید کردن، متلاطمکردن، تکان دادن، جنباندن، بههم زدن، آشفتن افزودن