نیروی مسلحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) وی مسلح، نفرات جلوداران، طلایه، پرچمدار گارد سلطنتی، سپاه جاوید، غلامان، ملازم نیروی انتظامی، نیروی ضداغتشاش چترباز، پاسگان، گا
راهنمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن َد، بلد راه، قافلهسالار، سرگروه، مشعلدار، پیشرو، جلودار، طلیعه، عصاکش مشاور مقتدا، پیشوا، رهبر
تقدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم قدم، پیشی، سبقت، جلوبودن ازدیگران، تقدم درترتیب، پیشدستی سِبَق، [تقدم زمانی] ◄ تقدم [در زمان]، گذشته جلو، جلودار، طلایه، پیشقراول، پیشاهنگ، اول صف،
منادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آور، نداکننده، مؤذن، مکبر، جارچی، دعوتکننده، فرستاده، پیامبر، پیغام آور سفیر ◄ پیشدرآمد پیشرو، جلودار، یورتچی
پوششفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد جلد، روکش، فرش▼، سرپوش، رویه، لایه، سقف▼، چادر▼، سایبان▼، پوست▼، پوشش زمین▼، زمین، روتختی▼، روکار▼ منسوج، لباس، حجاب، پوشاک آستر تزیین اندود، ایزولا