جفت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد جفت کردن، جور کردن، وصلت دادن، عقدکردن بههم پیوستن، مطابقت دادن، خوراندن دوتا بودن، جفت بودن، زوج بودن دوتا کردن، دوبرابر کردن
ترکیب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب کردن، سنتز کردن، مخلوطکردن، قاطی کردن، آمیختن کنارهمقرار دادن، متصل کردن قطعات، پیوستن، ساختن ◄ تولید کردن تشکیل دادن درهم بافتن، تنیدن جمع کر
جفت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد جفت کردن، جور کردن، وصلت دادن، عقدکردن بههم پیوستن، مطابقت دادن، خوراندن دوتا بودن، جفت بودن، زوج بودن دوتا کردن، دوبرابر کردن
مانندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه شابه، شبه، عکس، مدل، قالب، الگو چیز مشابه، جفت، دوقلو، برادر، خواهر، نسخه مانندها، همانندان، اقران، امثال، امثال ذلک، امثالهم، امثله وجه مشترک قیاس
رونوشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ، المثنی، لنگه، جفت، رونوشت برابر اصل عکس، فتوکپی، پلیکپی، زیراکس، فاکسیمیل، تصویر پروف چاپ مجدد، چاپ دوم نمونه، مدل، الگو بدل