جاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی جریاندار، روان، ساری، سیلآسا، غران، خروشان، جوشان، مواج، متموج، بارانی زمزمهکنان متحرک، باز [فعلی، الزامآور، قانونی، رعایتکننده، ]
متغیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یر بودن، ثبات نداشتن همیشه پشیمان بودن، تردید داشتن، بیعزمبودن جایی بند نشدن، بهخواهشهاینفس تسلیم شدن منصرف شدن، تغییرعقیده دادن طفره رفتن، دوپهل
امتداد داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام امتداد داشتن، کشیده شدن، بسطداشتن، آمدن، تا جایی آمدن عینیت دادن
دزدانه عمل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط نه عمل کردن، درکمین نشستن، دسیسهکردن ناپدید شدن، باریک شدن، جیم شدن، پنهانی جایی را ترک کردن
منتج شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شدن، برآمدن، مشتق شدن، آمدن، پیدایش یافتن، ناشی شدن، نشئت گرفتن (یافتن)، برخاستن، سرچشمه گرفتن، آبخوردن از جایی بیرون آمدن، صادر شدن، پیدا شدن، ظاهر
ثبات فکری نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام فکری نداشتن، تحت تأثیر قرار گرفتن، تغییر عقیده دادن، بیعزم بودن بازی درآوردن، احمقانهرفتار کردن، احمقانه بودن دمدمیبودن بایک غوره سردیش