جاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی جریاندار، روان، ساری، سیلآسا، غران، خروشان، جوشان، مواج، متموج، بارانی زمزمهکنان متحرک، باز [فعلی، الزامآور، قانونی، رعایتکننده، ]
خالی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تخلیه کردن، درآوردن، باقی نگذاشتن، سَر کشیدن، عاری ازچیزی کردن، جارو کردن، تهی کردن، بیرون دادن درکردن، تیر درکردن ریختن، سیفون کردن خونگرفتن، خون ر
بهجریان انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی انداختن، شیررا باز کردن، پمپ کردن، جاری کردن، برقرار کردن، راهرا باز کردن، سدرابرداشتن، باز کردن باراندن آبکش کردن حرکت دادن
بایگانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم یک، مرتبسازی، طبقهبندی، درجهبندی، ردهبندی، دانهبندی، ریزودرشت کردن، دسته کردن، جداسازی، قفسهبندی دستچین، گلچین، انتخاب سیستم عطف، دویی، عطف، ار
ازآبادی انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ی انداختن، بهصورت مخروبه درآوردن، باخاک یکسان کردن، منهدم ساختن، ویران کردن جاروکردن، خالی کردن چاپیدن، چپاول کردن، تاراج کردن، غارت کردن ترکتازی ک
پاک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کردن، شُستن، آبکشیدن، آبزدن، غسل کردن، برق انداختن، اتو کردن، گردگیری کردن بُردن، ستردن، زدودن، تراشیدن، برداشتن، محو کردن، منزه کردن، تمیزک