اثبات کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال اثبات کردن، بهاثبات (ثبوت)رساندن، نشان (نمایش) دادن، توجیهکردن، دلیل آوردن نتیجه گرفتن، استدلال کردن اعتقاد داشتن، باورداشتن
ثباتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یندگی، دوام، تداوم، دیرگذری، بقا، استمرار، ماندگاری، استقامت، تعادل، موازنه، ثبوت، پایداری جاودانگی، ابدیت چیز ثابت مقاومت، استحکام
پایداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ، پایندگی، مقاومت درمقابل تغییر، استواری، استقامت، استحکام، تعادل، موازنه، توازن، دوام، ثبوت، ثبات تغییرناپذیری، بقا، عمر، مقاومت، پایایی، پابرجایی
اثباتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال اثبات، استدلال، نشان دادن، تأیید، احراز استناد، مدرک حقیقت انکارناپذیر، حقیقت دلیل، گواه، نشانه، دلالت ایقان، قطعیت رسیدگی، تحقیق، آزمایش
عکاسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه عکسبرداری، فوتوگرافی، سینما، هولوگرافی عکس، فتوگراف، نیمرخ، پرتره، آلبوم عکس آگراندیسمان هولوگرام دوربین عکاسی، پُلار