تیرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم فرعی، زیرگروه، فرزند، طایفه، نژاد، تخم، نسب، شجره، شجره نامه قشر، اقشار، طبقۀ اجتماعی هویت فرهنگی، کیفیت، درجه، ماهیت مارک، مدل، علامت قالب، ساخت، ش
تیر راهنمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ما، تیر، علائمراهنمایی، تابلوی کیلومترشمار، فرسخشمار، نشان مرزی، تابلوی ترافیک
تیر انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ختن، شلیک کردن، آتشگشودن، آتش کردن، آبکش کردن، تیراندازی کردن، نشانه گرفتن
صدای کوتاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی کوتاه، صدای کم، صدایآهسته، نجوا، زمزمه، پچپچ، ناله، خفهکردن ارتعاش آه، باد، دم سرد، نفس سرد، نفس، دودِ جگر، دود دل، آهِ مظلوم، تیر تظلم، آخ
ناپیدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، نامرئی، غیبی، ندیده، خارج ازدید، نادیده، نامشهود، ناملموس، نامحسوس، گم، ناپدید پرت، دور، منزوی، گوشهگیر پنهان، غیب، غایب، نهفته، مخفی تاریک،
درد سختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تیر، نیش، نیشگان، سردرد، سوزش، خارش، اسپاسم دردِ سنگین، درد گران، درد جگر، قولنج، دردِ تیز، میگرن
درد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، تیر کشیدن، زُقزُق زدن، زُقزُق کردن، سوختن، خاریدن دردداشتن، بهخود پیچیدن، لرز کردن، رنج بردن، آشفتن، گریستن، آسیب دیدن، دچار درد شدن، دچار
دردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رد، ناراحتی، زحمت، الم، تألم، رنج تیر، نیش، دردسخت▼ درد زایمان پریشانی، زجر، تعب، سینهسوزی، عذاب، دردِبیدرمان، خونِ دل، فلاکت، رنج زوال دردناک