تسکینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی کین، التیام، بهبود حال، تخفیف، آسودگی، راحتی، فرونشانی اطمینان خاطر، عقدهگشایی، تسلی استراحت، نقاهت، بهبود
تسکیندهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سکیندهنده، مسکن، آرامبخش، ضددرد، تببر، التیام بخش پماد، مرهمگونه موجب آرامش خاطر، دلارام، دلنواز
تسکین دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تسکین دادن، بهبود دادن، آب برآتش زدن، سبک کردن، بار ازدوش کسی برداشتن دلداری دادن کمک کردن، یاری دادن، همکاری نمودن
تسکین یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فتن، آرام شدن، آرامشیافتن، آرامیدن، آسودن، نفس راحت کشیدن، بازسازی شدن
تسکین دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تسکین دادن، بهبود دادن، آب برآتش زدن، سبک کردن، بار ازدوش کسی برداشتن دلداری دادن کمک کردن، یاری دادن، همکاری نمودن
[صفت] بالاترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ترین، رویی، بالایی، فوقانی، زبرین، بالادستی، علیا، برین، مافوق، برتر تاپ، سوپر هوایی، رفیع، متعالی، بلند نیکو، مهم شامخ، منیع، والا، بلندمرتبه، گران
نرم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی عل] نرم کردن تسکین دادن، ملایم کردن تخفیف دادن [درد] رسیده کردن، آماده کردن چرب کردن، مالیدن، روغنزدن، لیز کردن آب زدن، نم کردن
تقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب داترسی، دینداری، تدیّن، پرهیزگاری، مسلمانی، اخلاص، وارستگی، رهایی ازتعلقات دنیوی، بیاعتنایی، تسلیم، مردانگی حرمت نگهداشتن، احترام، رعایت، خداپرستی،
تعدیلکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت یلکننده، معتدلکننده میانجی التیامبخش، تسکیندهنده مهارکننده، افسار، کمند