تکیهگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کیهگاه، زمین، پایه▼، جاپای محکم، حبلالمتین، کمک تکیه، لَم، یله توکل، اتکا، اطمینان نگهداشت، نگهداری پناهگاه
تکیه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، روی چیزی ایستادن، پشتیبانی شدن، جای محکمی داشتن، تکیه داشتن (دادن، کردن)، لَم دادن، یله دادن مطمئن بودن
کمتغذیهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، گرسنهمانده، قحطیزده، گرسنه، روزه دار، تکیده، لاغر، لاغرو، لاغرومردنی، حیفِنان، باریک
باریکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد اریک، لاغر، ظریف، باریکاندام، نازکاندام، نازک نیقلیان، نحیف، نزار، اسکلت، استخوانی، مدادی، تکیده، ضعیف باریکترازمو لطیف، نازکبدن آب لمبو، لِه ت
تکیهگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کیهگاه، زمین، پایه▼، جاپای محکم، حبلالمتین، کمک تکیه، لَم، یله توکل، اتکا، اطمینان نگهداشت، نگهداری پناهگاه
تکیه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، روی چیزی ایستادن، پشتیبانی شدن، جای محکمی داشتن، تکیه داشتن (دادن، کردن)، لَم دادن، یله دادن مطمئن بودن
باریک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عل] باریک بودن باریک شدن، لاغر کردن، تکیدن، کوچک شدن، منقبض شدن