تکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه، ریزه، براده، پوشال، پوش، تراشه، تراش، پارچه، قطره، چکه، شقه بخش▲ بدنه باقیمانده نقصان، مقدار کم، چیز کوچک قطعه، قطعات منفصله، مدول، جزءترکیبی، وص
تَهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تَه، بُن، پایه، قاعده، تکیه‌گاه قعر، کَف، شکم، زمین، تحت، سطح زیرین ◄ پایینی ریشه، بیخ، شالوده، زیربنا، بنیان، اساس، بنیاد زمین، زمینه، کف، فرش ماتح
مطمئن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال طمئن بودن، کاملاً روشن بودن، قطعی بودن، حتمی بودن، ردخور نداشتن، بایستن مشخص شدن اطمینان داشتن، اعتمادداشتن (کردن) به (بر) چیزی (کسی)، متکی
تکیه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، روی چیزی ایستادن، پشتیبانی شدن، جای محکمی داشتن، تکیه داشتن (دادن، کردن)، لَم دادن، یله دادن مطمئن بودن
پرت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رت کردن، باضربه به‌حرکت درآوردن، به‌راه انداختن، تنه زدن، تکان دادن، زدن انگیختن، وادار کردن، سوق دادن، راندن، هل دادن، به‌حرکت واداشتن، ازعقب زور د
جذب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت جذب کردن، به‌سوی خود کشاندن(کشیدن)، کشیدن، جلب کردن جذابیتداشتن، دل ربودن مجذوب ساختن، اغوا کردن، وسوسه کردن، انگیختن چیزخور کردن، طلسم کردن، تله گذ